-
و اصلا دلیل مشکل داشتنت ،ندانستن توانت بوده
دوشنبه 2 بهمن 1396 08:18
متوسط بودن و در دنیای متوسط ها زیستن ، با اینکه حاشیه امنیتی بالاتری دارد اما مانع درخشش وجود میشود. اما زمانی که در شرایط سختِ زیر متوسط قرار بگیری و در بن بست مشکلی گیر کنی ، بنا بر غریزه بقا ، تمام نیروهای پیدا و نهانت شروع بکار میکند ، ذهنت راههای چاره خلق میکند و تو کاری انجام میدهی ورای کارهای معمولی .آنوقت...
-
قسمت ۱ :
یکشنبه 1 بهمن 1396 21:54
هر کسی در طول زندگیش چیزهای زیادی یاد میگیرد و چیزهای زیادی را هم حتی تا پایان زندگیش یاد نمیگیرد . از جمله چیزهایی که من یادگرفته ام ( یا سعی میکنم یاد بگیرم ) اینکه: _ سعی نکنم چیزی را با تلاش و تقلا به کسی یاد بدهم. که او تا خودش نخواهد چیزی یاد نخواهد گرفت. _ سعی نکنم به کسی که خودش برای حل مشکل یا رسیدن به هدفش...
-
اما در آمار ،همیشه رتبه یک رقمیِ پیشرفت و رشد اقتصادی در دنیا ایم !!
جمعه 29 دی 1396 19:14
_ چنده ؟ _ n+20% - چرا اینقده گرون ؟ دیروز که n تومن بود ! _ آخه این جنسا خرید امروزمونه نه قبل.... من اقتصاددان نیستم اما بنا بر سالها شنیده و دیده و پرس و جوهایم میدانم که در هر کجای دیگر دنیا ، این جواب به آن سوال ، کاملا بیمعنی بوده و دلالت بر اختلال ذهنی پاسخ دهنده دارد.اما در سرزمین غارت زده ما این جوابی است...
-
از پشیمونی میترسم
چهارشنبه 27 دی 1396 17:18
احمق ، خر ، سگ ، نادون ، پر توقع ، جنگجو و بدبختِ درونم دست بدست هم دادن و منو دوباره یاد مطالباتم از زندگی و آقای همسر انداختن . اما نه ....من اصلا وقت جنگ و دعوا ، ناله و شکایت ، آه و حسرت ، اَخم و تَخم و غُر و نق ندارم.هزار تا کار نکرده و ایده نپرورونده و پروژه تموم نکرده ، دارم . زمان داره مث برق و باد میگذره و من...
-
دوره سپاسگزاری
جمعه 22 دی 1396 23:20
مدتی است در پی شرایط کاری جدید، که از جهتی خود خواسته و از جهتی تابع محدودیتهای موجود بوده ، احساس افسردگی میکنم.خشم خاموش درونی از آنچه که نیست و بگمانم باید باشد، و دست و پا زدنهای فرساینده برای ساختن آنها ، خسته ام کرده در حدی که آرزو میکنم تنهایی و خلوتی بدور از همه کس میبود تا به آنجا فرار کرده و پناه می بردم....
-
حکایتهای مدرسه هنوز شروع نشده (۳)
سهشنبه 18 مهر 1396 08:26
دخترک ۱: ماااامان، مامان ..... - جونم - بالاخره نیمه گمشده امو پیدا کردم - ( در حالت شوک و هجوم افکار مختلف درباره نیمه گمشده ک کیه؟ چ شکلیه؟ یعنی با پسری آشنا شده و از این حرفا....) کیو؟ - امروز یه دختره رو تو مدرسه دیدم ، پتو آورده بود.من بالش اون پتو
-
ایضا همین حس البته خیلی بیشتر به آقا جیمز بازیگر رل ردینگتون در سریال بلک لیست
پنجشنبه 6 مهر 1396 17:31
یکی دو سیزن آخر گیم او ترونز را داریم اما هنوز ندیدمش.چون سخت درگیر برنامه ریزی کارها هستم و حس میکنم تماشای فیلم تو شلوغی ودر حالیکه نصف حواسم به کارهاس یه جورایی ناسپاسی به زحمت سازندگان فیلمه و حالا که ما پولی بابتش نمیپردازیم، دست کم وظیفه داریم به اثرشون احترام بذاریم ،با دقت تماشاش کنیم و نهایت لذت رو ببریم....
-
انتقال آگاهی
پنجشنبه 6 مهر 1396 13:01
داستان زندگی ما آدمها از جهتی شبیه توپ بیلیارد است.نتایج حتی شخصیترین انتخابهایی که در زندگیمان میکنیم ،محدود به شخص خودمان نمیشود، مثل توپ بیلیارد،قل میخورد و سر راهش به توپهای دیگر برخورد میکند،تکانشان میدهد و در نهایت جایگاهشان را تغییر میدهد و بعد نوبت توپ بعدی و بعدی..... این تاثیرنه تنها درسطح رفتار که در سطح...
-
دخترم
پنجشنبه 6 مهر 1396 12:23
ازهمان بچگی متوجه علاقه و کشش اش به موزیک شده بودم.آهنگهایی که در ماشین گوش میدادیم حفظ بود ، از بین تمام اسباب بازیها آنهایی را که به شکل آلات موسیقی بود برمیداشت و مثلا مینواخت....کسی چه میداند ،شاید هم من بدلیل آرزوهای نرسیده خودم در زمینه موزیک ، بطور کاملا گزینشی کشش او را میدیدم و در ذهنم بزرگ میکردم و برایش...
-
یاااااافتم.....
دوشنبه 3 مهر 1396 08:20
سرانجام نمک هیمالیا رو یافتم. سال پیش که برای بهتر شدن انگلیسیم با چند دوست آمریکایی چت میکردم دیدم که اونا مدام از نمک هیمالیا و Quinoa تو رژیم غذاییشون حرف میزنن و من وقتی مشتاقانه بدنبالشون به بازار تجریش رفتم( که احتمال میدادم اونجا بشه پیدا کرد)قیمتی که سوپر اونجا برای یک بسته ۹۰۰ گرمی کینوا گفت معادل یه گونی...
-
حکایتهای مدرسه هنوز شروع نشده (۲)
یکشنبه 2 مهر 1396 17:49
دخترک(۱) از مدرسه برگشته با هیجان و خوشحالی میگه: مامان امروز بالش کوچیکه رو بردم کلاس ، من و دوستام نوبتی روش خوابیدیم - (در حال غش از خنده)چرا بردی ؟ -بابا میزا خیلی سفتن ،نمیشه سرمونو روش بذاریم.اینهمه ساعت خسته میشیم خب
-
حکایتهای مدرسه هنوز شروع نشده (1)
یکشنبه 2 مهر 1396 17:39
چند روز پیش از ی مغازه که ظرفای خیلی جالبی داره، دو تا قمقمه خریدم برای دخترک ها ،سبز ارتشی برای دخترک(۱) و باب اسفنجی برای دخترک (۲).دخترک(۱) عاشق قمقمه اش شده بود،هر چند چشمش به طرح باب اسفنجی هم بود( آخه باب اسفنجی دو تا و نصفی کشته تو خونه ما داره).با ذوق شب قبل پرش کرد وگذاشت یخچال برای فردا.... حالا امروز از...
-
مانع تراشی زیر پوستی
یکشنبه 2 مهر 1396 13:05
تمام وقت دارم با ولع وبلاگ دوستم رو میخونم...تا وقت نداشته باشم تو وبلاگ خودم ،چیزی بنویسم!!
-
خوشگل بد
پنجشنبه 30 شهریور 1396 13:07
صبح برای بهتر شدن حس و حالم، پیراهن زرد گلدار زیبایم رو که خیلی هم دوستش دارم، پوشیدم.گوشواره مرواریدم رو انداختم، رژ سرخی به لبهام زدم رفتم سر وقت کتاب و گوشیم.....دخترک جونم اومد شروع کرد ب اصرار که: لطفا گوشیتو بده دیرین دیرین ببینم.... - نه عزیزم نمیشه، الان کار دارم باهاش.... -بده دیگه... -نه... وقتی دید نه جدیه...
-
دنیای درون
سهشنبه 28 شهریور 1396 23:04
مدتی است به این دیدگاه که دنیای بیرون مان بازتاب دنیای درون مان است ،علاقمندشده ام و تبدیل به نوعی تمرین و همزمان بازی فکری شده برایم. هر جا که به مسیله ای برمیخورم که ناراحتم میکند ، سریع سری به خود خودم میزنم و بدنبال علت اصلی میگردم.به مرور هم دارم مهارت بیشتری در پیدا کردن جواب و تفسیر آن پیدا میکنم.