اما در آمار ،همیشه رتبه یک رقمیِ پیشرفت و رشد اقتصادی در دنیا ایم !!

_ چنده ؟

_ n+20%

- چرا اینقده گرون ؟ دیروز که n تومن بود !

_ آخه این جنسا خرید امروزمونه نه قبل....

من اقتصاددان نیستم اما بنا بر سالها شنیده و دیده و پرس و جوهایم میدانم که در هر کجای دیگر دنیا ، این جواب به آن سوال ، کاملا بیمعنی بوده و دلالت بر اختلال ذهنی پاسخ دهنده دارد.اما در سرزمین غارت زده ما این جوابی است کاملا موجه و قانع کننده که هر روزه میشنویم و میپذیریمش !!


از پشیمونی میترسم

احمق ، خر ، سگ ، نادون ، پر توقع ، جنگجو و بدبختِ درونم دست بدست هم دادن  و منو دوباره یاد مطالباتم از زندگی و آقای همسر انداختن .

 اما نه ....من اصلا وقت  جنگ و دعوا ، ناله و شکایت ، آه و حسرت ، اَخم و تَخم و غُر و نق ندارم.هزار تا کار نکرده و ایده نپرورونده و پروژه  تموم نکرده ، دارم  . زمان داره مث برق و باد میگذره و من میترسم . 

دوره سپاسگزاری

مدتی است در پی شرایط کاری جدید، که از جهتی خود خواسته و از جهتی تابع محدودیتهای موجود بوده ، احساس افسردگی میکنم.خشم خاموش درونی از آنچه  که نیست و بگمانم باید باشد، و دست و پا زدنهای فرساینده برای ساختن آنها ، خسته ام کرده در حدی که آرزو میکنم تنهایی و خلوتی  بدور از همه کس میبود تا به آنجا فرار کرده و پناه می بردم.

خوب که مرور میکنم میبینم  ناخشنودی از هر آنچه هست و خشم برای هر آنچه که باید میبود و نیست ،و بدنبال آنها افسردگی و کسالت چیزی آشنا در تمام دورانهای زندگیم بوده و جنگیدن  فرسایشی با چنگ و دندان و بدنبالش در پی گریزگاه بودن ، هم پروسه ای  است تکراری ،برای من. 

 و نتیجه منطقی همه این اکتشافات اینکه : دلیل اصلی این ناخشنودیها ، خود منم  . همه اینها فرافکنی چیزی  است که در قلب و ذهن و روح من کم است ، نادرست است .

دیگر نمیخواهم در چرخه معیوب همیشگی دور بزنم .میخواهم  خشنودی ، رضایت ، شادی ، شور و عشق زندگی  را در خودم بپرورانم .پس ، از امروز دوره  ۲۶ روزه سپاسگزاری  و همینطور پیلاتس را، پس ۶ ماه وقفه ، بتنهایی در خانه شروع میکنم و ایمان دارم  بهترین روزها و لحظه ها در انتظار من هستند.