دخترم

ازهمان بچگی متوجه علاقه و کشش اش به موزیک شده بودم.آهنگهایی که در ماشین گوش میدادیم حفظ بود ، از بین تمام اسباب بازیها آنهایی را که به شکل آلات موسیقی بود برمیداشت و مثلا مینواخت....کسی چه میداند ،شاید هم من بدلیل آرزوهای نرسیده خودم در زمینه موزیک ، بطور کاملا گزینشی  کشش او را میدیدم و در ذهنم بزرگ میکردم و برایش تفسیر میساختم و بعد برای آینده اش رویا بافی میکردم!

هر چه که هست پس از کلی تحقیق درباره سن شروع آموزش موسیقی و آموزشگاههای برتر، بمحض اینکه به سن طلایی ۴ سالگی رسید آموزشش را آغاز کردیم و از آن روز که با دستهای کوچکش بلز مینواخت و با لبهای خوردنی اش فلوت، ۱۱ سال میگذرد و ما ۱۱ سال تمام  همراه او به آموزشگاه رفتیم و آمدیم ، تشویقش کردیم،به او روحیه دادیم، تهدیدش کردیم! برایش از آینده  و صحنه ای که او بر روی سن با  تشویق حضار خستگی سالها را بدر میکند تصویر سازی کردیم ، از اینکه ما به او افتخار میکنیم ، قدر تلاشهایش را میدانیم  و اینکه بزودی تلاشش به بار خواهد نشست سخنرانیها کردیم....و حالا اینروزها نه تنها او برای خودش پیانیستی شده( هرچند در دنیای بی پایان موزیک ۱۱ سال بسیااااار کوتاه است و تازه ابتدای کار)  بلکه مدتهاست که اینقدر که با علاقه و دقت به تعداد موهای سرش فیلم سینمایی دیده  و خبرهای دنیای سینما رو دنبال کرده که برای خودش یک پا منتقد فیلم شده و من کم کم دارم به این فکر میافتم که نکند در تصویری روشنی که  من از آینده او ترسیم کرده ام یک اشتباه کوچک وجود دارد!! سن اهدای جوایز سینمایی بجای صحنه اجرای کنسرت موسیقی !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.