حکایتهای مدرسه هنوز شروع نشده (1)

چند روز پیش از ی مغازه که ظرفای خیلی  جالبی داره، دو تا قمقمه خریدم برای دخترک ها ،سبز ارتشی برای دخترک(۱) و باب اسفنجی برای دخترک (۲).دخترک(۱) عاشق قمقمه اش شده بود،هر چند چشمش به طرح باب اسفنجی هم بود( آخه باب اسفنجی دو تا و نصفی کشته تو خونه ما داره).با ذوق شب قبل پرش کرد وگذاشت یخچال برای فردا....

حالا امروز از مدرسه برگشته  با تاسف میگه: ماااامان خیلی قمقمه کوچیکه سه سوت تموم میکنیم

- می کنیم؟؟!!!

- آره دیگه تا بخوام بخورم هستی گفت تموم شده☹

(نمیدونستم باید گالن بخرم  واسه کل کلاس!!)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.